عشق مجدد پارت 13
رزی لبخند ملیحی زد و خجالت کشیده بود
اونم بلندش کرد و بهش گفت
م م ممنونم اقا منم دوستون د د دارم
هردوشون خیلی خوشحال بودن
بیا به مادرم بگم
باشه
رفتن سمت خونشون و رسیدن خونه اقای سان
سلام مامان
ا داداش بازم این دختترو اوردی
درست صحبت کن
داداش کی هس مگه
زن آیندم
کپ کرد
چی کی چرا برای چی اون من تو.....
مامان ما همو دوست داریم
خب این ک عالیه
اره مامان میخوایم زود عروسی. کنیم
باشه پسرم یه زمان خوب برای عروسیتون انتخاب میکنیم
باشه مامان
جیمین خیلی عصبانی بود
سریع رزی رو صدا کرد
بیا اینجا
ب ب بله
حدتو رعایت کن
از چ نظر
با داداش من ازدواج نکن
شما کی باشی
برادرش
هه......
ببخش کم بود😑💔
اونم بلندش کرد و بهش گفت
م م ممنونم اقا منم دوستون د د دارم
هردوشون خیلی خوشحال بودن
بیا به مادرم بگم
باشه
رفتن سمت خونشون و رسیدن خونه اقای سان
سلام مامان
ا داداش بازم این دختترو اوردی
درست صحبت کن
داداش کی هس مگه
زن آیندم
کپ کرد
چی کی چرا برای چی اون من تو.....
مامان ما همو دوست داریم
خب این ک عالیه
اره مامان میخوایم زود عروسی. کنیم
باشه پسرم یه زمان خوب برای عروسیتون انتخاب میکنیم
باشه مامان
جیمین خیلی عصبانی بود
سریع رزی رو صدا کرد
بیا اینجا
ب ب بله
حدتو رعایت کن
از چ نظر
با داداش من ازدواج نکن
شما کی باشی
برادرش
هه......
ببخش کم بود😑💔
- ۳۶.۹k
- ۰۵ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط